گربه احساساتی + عکس

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


ماجرای سالاد میوه مامان


از هواپیما که پیاده شدند،مامان رو نشوند کنار یکی از بوفه های کنار سالن و رفت که ساکها رو تحویل بگیره.وقتی برمیگرده می بینه یه ظرف سالاد میوه روی میز و مامان هم مشغول خوردن.



مامان اصلا انگلیسی بلد نیست.قضیه رو که می پرسه مامان میگه :آقاهه اومد یه چیزایی گفت،نفهمیدم،فکر کنم اسمم رو پرسید منم گفتم :فروغ سادات!

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


مــرد گریـــه نمــی کند !

چه حـرف

بی ربـطیست

کـــه مــرد

گریـــه نمــی کند !

گاهـــی آنقدر بغــــض داری ...

کـــه فقـــط

بایــد مـــرد بــاشـی

تــا بتوانی گریـــه کنـــی..!!

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


علف سبـــــز...(طنز)

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


بر مبنای ظواهر قضاوت نکن

بر مبنای ظواهر قضاوت نکن
همیشه واقعیت آنگونه نیست که به نظر می آید.

Don’t judge a book by its cover
The truth is not always what is seems from the outside

 

 

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


آفتابگردان

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


جوجه پنگوئن زشت

دانش > طبیعت  - جوجه‌پنگوئن برهنه‌ای که در آکواریوم لیائونینگ چین از سوی والدینش طرد شده و در حال مرگ بود، با تلاش کارشناسان آکواریوم توانست سلامت خود را بازیابد و با رشد پرهایش دوباره به گروه پنگوئن‌ها برگردد.

 

به گزارش چاینانیوز، این جوجه‌پنگوئن 17 آگوست / 25 مرداد گذشته به‌دنیا آمد و به‌خاطر ضعف قوای بدنی و نداشتن پر (که آن‌را برهنه کرده بود) از سوی پدر و مادرش رها شد. به گفته کارشناسان آکواریوم، پنگوئن‌های والد او را روی یخ‌ها رها کرده بودند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد. کارشناسان که حدس زده بودند سوء تغذیه شدید عامل برهنگی و ضعف قوای جسمانی این جوجه است، چند بار سعی کردند او را به خانه‌اش بازگردانند، اما پنگوئن‌های والد به او بی‌توجهی کرده و حتی بیرونش کردند.

 

درنهایت، کارشناسان تصمیم گرفتند جوجه را خودشان بزرگ کنند! پس از یک ماه غذا دادن به این جوجه، قوای جسمانی او بازگشت و حتی نیز پوشیده از پر شد. کارشناسان برای بار آخر سعی کردند جوجه پنگوئن را به خانواده‌اش برگردانند که این بار، پنگوئن‌های والد نیز او را پذیرفتند.

 

 

http://www.khabaronline.ir/news-175128.aspx


 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


وقتی دلم خسته میشه ...


وقتی دلم خسته میشه

گرد و غبارش را با اشک می‌گیرم و از شادی که در راه است، می‌گویم.

 

وقتی دلم خسته می‌شود،

برایش از فردایی روشن می‌خوانم

به‌یادش می‌آورم که چه دل‌هایی را از خستگی به درآورده!

 

وقی دلم خسته می‌شود،

می‌نشینم و برایش آرام نجوا می‌کنم

گرد و غبارش را با اشک می‌گیرم

و از شادی که در راه است، می‌گویم.

 

وقتی دلم خسته می‌شود،

دوست را صدا می‌زنم

و به خدایی که بزرگ است، می‌سپارم‌اش.

 

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


فوايد پاره آجر

روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود باسرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت. ناگهان ازبين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبيل او برخوردكرد . مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديدكه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرك رفت و اورا سرزنش كرد.پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند. پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبورمي كند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم. براي اينكه شما را متوقف كنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم". مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذر خواهي كرد. برادرپسرك را بلند كرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد. در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوندبراي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند !خدا در روح ما زمزمه مي كند و با قلب ما حرف ميزند. اما بعضي اوقات زماني كه ما وقت نداريم گوش كنيم، او مجبورمي شود پاره آجربه سمت ما پرتاب كند. اين انتخاب خودمان است كه گوش كنيم يا نه !

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


دستي تكان بده حالا كه مي روی

دستي تكان بده حالا كه مي روی

 

دلتنگ مي شوم تنها كه مي روی

 

پيشانيت اگر خط خوردگي نداشت

 

مي خواندمش كه تو ، تو با كه مي روي!

 

رویا نگاه كن تو در چشم هاي من!

 

حالا بگو كجاست آنجا كه مي روي ؟

 

دستي تكان نداد وقتي دلم شكست

 

باور نمي كنم ، شايد نداشت دست!

 

هر چه كه مي شنيد فرياد هاي دل

 

اما غريبه وار از كوچه رخت بست

 

من با خيال او اينجا نشسته ام

 

او بي خيال من با ديگري نشست

 

ديريست مانده ام بيهوده منتظر

 

اي كاش مي رسيد رویای من ز دور دست

 

هرگز نديدمش اما هنوز هم

 

نفرين نمي كنم شايد نداشت دست!

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


وصیت ..(طنز)


از بوی گلاب بدم می آید ، همون آب معدنی کفایت می کند... ، نگید این رانی هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانی بشوریمااا ، نوچ میشه ، من از مورچه ها دل خوشی ندارم !

    

آقایون فامیل ، به خاطر من سه متر ریش نزارید !

    

خانوم های فامیل ، خواهشا بالای سر قبرم جیغ و داد نکنید ، باور کنید من از همهمه و شلوغی بدم میومد ! مردم ، گناه که نکردم !

    

مراسم ختم من رو تو هیج مسجدی نگیرید ، راستی آخوند هم نیارید واسه فامیل ، دینی کلاس پنجم رو یادآوری کنه !!

 

توی درایو E عکس دارم ، خوراک اعلامیه ، عکس پرسنلی نزاریداا ، اونا جلب ترحم نمی کنه !بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هارد کامپیوترم رو بزارید تو ماکروفر ! یه کاری کنید درایو D بیشتر بترکه ! من اندک آبرویی داشتم در این خانواده !!!

    

یه وقت ساندیس ماندیس دست فامیل ندیداااا ... ساندیس خیلی بده !!!

روی خرما ها پودر نارگیل نریزید ، هم شکلش خز میشه ، هم بد مزه میشه ! همون گردو بزارید لاش خیلی حال میده ! ( پ ن : هنگام تزئین حلوا دست خود را با آب و صابون بشویید ! ) پنج شنبه ها سر خاکم نیاید چه کاریه ؟ ترافــــیک

    

فیس بوکم رو بلاک نکنید ، گهگداری باهاش پست بدید بیاد بالا جیگر رفیقام کباب شه !

    

به اقوام بگویید از اون تکست های مرگ برام بگن : مثلا هنگام دیدن قبرم بگن : خونه ی نو مبارک !

شایعه کنید قبل مرگش بهش الهام شده بود میمره ! از اون دیالوگ هاست که مو به تن سیخ می کنه هااا !

    

راستی به همه بگید همیشه ماشین لباس شوییو خودش روشن می کرد اینو نگید روحم هر شب مییا به خوابتوناااااا!!!!!

    

هنگام خاک کردنم یک بیل کوچک کنارم بگذارید ، شاید دلم برایتان تنگ شد     

و در آخر : بنویـسید بعد مرگـم روی سـنـگ ... با خطـوط نـرم و زیــبا و قشــنگ

    

او خفته است در این گور سرد ... مرگش را دیده بود در یک پاییز زرد

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


موظب باشید: رنگی نشوید!

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


تبديل پيكان به پورشه!!!!

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


کلـــــیک کن بد نیست

نمايش اثر هنري يك هنرمند كره اي به نام "‌لباس قرمز" در لندن

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


راه و رسم سوسک کشی



آدم ها همیشه حیوان ها را دوست داشته اند و دوست دارند. اما ما آدمی را می شناختیم که در سال 1927 چیزی تو کله اش خورد، در سال 1928 در بیمارستان روانی «سن آنتونیو گوری گری» بستری شد و در سال 1939 به عنوان بزرگترین مبتکر و مخترع و متفکر جایزه نوفل گرفت.

این شخصیت معروف و ناشناس کتاب های فراوانی نوشت و کتاب های بسیاری را خورد و کتاب های بیشتری را تکه تکه کرد. از جمله کتاب های او می توان به «پیتزای میخ و چکش»، «خودکشی آسان، یا روش های موفقیت در ازدواج» و «عملیات مرگ با چلوکباب برگ» اشاره کرد.

متأسفانه این نابغه در سال 2003 بر اثر ازخودگذشتگی و کدورت سن، ریق رحمت را سرکشید و به طرز مشکوکی از دنیا رفت. خرچنگ افتخار دارد که برای اولین بار بخشی از کتاب «1000 روش چندش آور یا مقدمه ای بر سوسک کشی مدرن» را چاپ کند. با توجه به کمبود صفحه ها به 5 روش بسنده می کنیم و امیدواریم حالتان بد نشود.

1)
میخی به دیوار بکوبید و به آن ریسمانی به قطر نیم سانتیمتر آویزان کنید.

از سوسک خواهش کنید که از ریسمان بالا برود.

وقتی به نقطه ي موردنظر رسید با قیچی ریسمان را ببرید و شاهد سقوط او باشید.

2)
نظرش را دربارة جاودانگی بپرسید. اگر جاودانگی را دوست داشت او را توی کیسه فریزر بگذارید، سپس درون خود فریزر جا دهید. وقتی خوب منجمد شد آن وقت دوشاخة یخچال را در بیاورید و تا یک هفته یخچال را روشن نکنید. تا او باشد و دیگر فکر جاودانگی به کله اش نزند.

3)
از او بخواهید برود روی دیوار سفیدی که تازه رنگ خورده.

به او بگویید می خواهید عکسش را بگیرید و توی مجله چاپ کنید، مجلة «سوسک و زندگی».

وقتی به وسط های دیوار رسید، آن وقت شما به هدفتان رسیده اید.

باگوجه فرنگی او را هدف بگیرید و تند و تند بزنیدش.

سعی کنید با ضربة اول نمیرد و زجر کش شود.

4)
آبجوش هم وسیلة خوبی است. سوسک را توی یک استکان کاملاً شفاف بیندازید و درش را محکم ببندید. سپس در یک استکان دیگر چای کیسه ای بیندازید و مقداری آب جوش به آن اضافه کنید. چای که دم کشید توی استکان بیسکوئیت بزنید و نوش جان کنید؛ بی آنکه به سوسک مورد نظرحتی یک تعارف خشک و خالی بزنید.

5)
روز تولدش برایش جشن بگیرید. «ای یار مبارک...» بخوانید و بادکنک و ترقه بترکانید. برای باشکوه شدن جشن برف شادی لازم است. کلک بزنید و در فرصتی مناسب جای برف شادی را با اسپری حشره کش عوض کنید

 دعای عشق بخوان


نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


حدیث زیبا وتصویری روز شنبه 2مهر 1390

 دعای عشق بخوان


نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


به مناسبت شهادت امام صادق (ع)

زمزمه با امام زمان

بگو امشب تو غم ها را ، غم صادق، غم ما را

ز آن دفتر بگو ای یار، غم فرزند زهرا(س(را

در آن کوچه، امام افتاد، شبیه مادرش زهرا (س(

بگو هیزم بگو آتش، بگو غم های زیبا را

ببین ای آشنا ای یار، ببین آقا ببین مو لا

دوباره هیزم و آتش، دوباره اشک دریا را

ثقیفه یادمان آمد، مدینه یادمان آمد

ببین آقا غم حیدر، غم غم های دنیا را

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


تصاویر رویایی شب مه آلود شیرازمطلب ارسالی ازshaghayegh

 

 

  

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده :


پـَـَـ نــه پـَـَــــمطلب ارسالی ازshaghayegh

تو تاکسی به راننده می‌گم آقا نگه دار
می‌گه پیاده می‌شی؟
می‌گم بله، پیاده می‌شم

 

 

 

ستاد مبارزه با فتنۀ پـَـَـ نــه پـَـَــــ

 

 دعای عشق بخوان


نويسنده :


اين من نيستم پس بي جنبه نباشين

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


بچه از پای این ماهواره و اینتر نت پاشو

-بچه از پای این ماهواره و اینتر نت پاشو.

 

- واسه چی پاشم؟

 

- واسه اینکه میگن این ماهواره و اینترنت فکر شما رو خراب و منحرف می کنه. پاشو برو بیرون.

 

-کجا برم؟

 

- چه می دونم، برو تو خیابون.

 

- با ماشین که نمی تونم برم تو خیابون چون روز طرحه، شبم که جلومو می گیرن و ماشینو می گردن و گیر می دن.

 

- خوب پیاده برو.

 

- پیاده برم تو هرم گرما و آفتاب چیکار کنم؟

 

- برو یه جا یه چیزی بخور.

 

- ماه رمضون اگه یه قلپ آب هم بخورم که شلاقم می زنن.

 

- خوب کارد بخوره تو شیکمت حتما مگه باید یه چیزی بخوری؟

 

- پس چیکار کنم؟

 

- برو ورزش کن.

 

- تو کدوم سالن ورزشی؟ هر جا هم که برم کلی باید پول بدم. پول داری؟

 

- نه بابا پولم کجا بود. برو استخر اداره که مجانیه شنا کن.

 

- ماه رمضون کدوم استخر بازه؟

 

- خوب برو سینما.

 

- مگه چند تا فیلم خوب رو اکرانه؟ همون چند تا رو هم که قابل دیدن بود دیدم. میخوای برم فیلم آقای سلحشور رو ببینم.

 

- پس برو تو پارک بشین هم خنکه هم پول نمیخواد.

 

- اونوقت اگه یهو یه عده اومدن آب بازی چه خاکی تو سرم کنم؟

 

- راست می گی. می خوای با اون دختر همکلاسیت برو قدم بزن.

 

- به به همین مونده که با یه دختر بگیرنمون و کت بسته ببرن اونجا که عرب نی انداخت.

 

- نه بابا ول کن. اصلا برو خونه یکی از دوستات.

 

- خوب اونجا هم که برم می شینیم پای ماهواره و اینترنت دیگه. چه کاریه؟

 

- آره راست میگی بشین همین من و تو رو ببین از همه اش کم خرج تر و سالم تره

 

- مامان انگار زنگ می زنن ها. ای وای اومدن ماهواره هارو جمع کنن.

 

- پس برو بمیر.

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


خاطرات یک پزشک از بیماران خود (طنز)

پزشکان معمولاًخاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند.

علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است

که بیماران با پزشک یا بیماریشان می کنند

یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات

در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز میشود.

اما مهم اینجاست که یک پزشک عمومی با ذوق اهل شهرکرد هر از چندگاهی

خاطراتش را از این ماجراها در وبلاگش مینویسد که بسیار خواندنی هستند:


گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت:

آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه میخواد شروع بشه.

گفت: این بچه همیشه همینطوره٬ همیشه عفونتش اول شروع میشه بعد زیاد میشه!

به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت:

هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره!!

به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم:

اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد!!

یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه ، نه دلهره!

پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده

و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه: مامان چیپس نه چیسپ!

به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم:

قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟

بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟

نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟

به خانمه گفتم:اشتهاتون خوبه؟ گفت: هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم!

پیرمرده گفت: همه بدنم درد میکنه غیر از آرنج دست چپم.

گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمیکنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خیلی» درد میکنه!

خانمه اومد و گفت: برام یه آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟

گفت: نمیدونم. چندوقت بود که هر دو دستم درد میکرد.

چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد

حالا میخوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته؟!

به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمیدم!

گفتم: چرا؟ گفت: میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم!

برای آبسه دندون برای مریض کپسول نوشتم بعد گفت:

چند روزه گلوم هم درد میکنه.

گفتم: خوب اگه عفونت داشته باشه با همون کپسول بهتر میشه.

گفت: اون کپسولو که برای دندونم نوشتین چکار به گلو داره؟!

خانمه میگفت: توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری

اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه! آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه

آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون!

خانمه میگفت: فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده.

گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول میده!

خانمه میگفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد.

گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن!

مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم.

مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت میکنه

و ازش میپرسه: داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟

روستائی محترم میگه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه؟

خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه!!

یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود. گفتم: میتونین بمونین سرم بزنین؟

گفت: نه. گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: نه. خانم جوونی که باهاش بود گفت:

آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین

گفتم: چرا؟ گفت: آخه میگن چیزهای شیرین فشار خونو بالا میبرن!

روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.

گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه

مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت:

آخه جمعه که تعطیله!!

مرده با کمردرد اومده بود، وقتی میخواستم نسخه بنویسم گفت:

آقای دکتر! بی زحمت هرچی میخواین بنویسین فقط پماد ننویسین! گفتم: چرا؟

گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچکسی نیست که برام پماد بماله!

به خانمه گفتم: کجای سرتون درد میکنه؟

دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم !

 

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


نرم افزار نشخيص نام

با استفاده از اين نرم افزار وبعد از دادن نام پدر ومادر ،نام خودتونو مي بينين

بعد از دانلود نرم افزار را اجراء كنين

 

parsaspace.com/files/1363674884/

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


عکس های فانتزی

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


بخونيد... هم بخنديد، هم گريه كنيد!

بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری می پردازیم:

اسم کودک را جواد در نظر می گیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است...

1)
در مسیر برگشت از مهد کودک:

لضا لضا (همان رضا) من مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها!

رضا: مامان چیه؟!


2) 3
سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه:

راننده رو به بچه های داخل سرویس: همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد می شیم!

جواد: رضا رضا، دختر چیه؟


3) 5
سال بعد از 3 سال؛ زنگ تفریح؛ مدرسه راهنمایی:

رضا: جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم.

جواد: چی؟

رضا: دختر! دختر! بالاخره دیدم.

جواد: جون مادرت؟! یالا بگو چه شکلی هستن اینا!


4) 4
سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا:

رضا: جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا.

جواد: رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد. صداش خیلی عجیب غریب بود. یواشکی حرف میزد و می گفت یه دختره و از من می پرسید آیا پسرم؟!

رضا: تو چی گفتی؟

جواد: گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد!


5) 6
سال بعد؛ دانشگاه:

جواد: رضا راسته میگن پشت این دیواره پر از دختره؟!

رضا: آره منم شنیدم. می شنوی دارن میخندن! مگه اونا هم می خندن؟


6)
چند سال بعد، شب خواستگاری:

جواد: ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید؟!


7)
چند ماه بعد، شب ازدواج:

جواد: خوب الان باید چیکار کنیم؟!

خانم: هیچی دیگه، خسته ایم باید بخوابیم. شما هم برو تو اتاق خودت بخواب!


8)
خیلی سال بعد، دوران کهولت:

جواد: دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمی خواهید بچه بیارید؟

خانم: از کجا بیاریم. تو جهیزیه من که بچه نبود، تو چرا نخریدی یه دونه؟


9)
خیلی سال بعد:

نسل ایرانی منقرض شد!!

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


کاریکاتور/ موش مختلس!

 

 

 

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


عکس های با مزه

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


جملات كوتاه و تاثير گذار

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss


سرد است

 

سرد است

 

یا تو گم شده ای

 

لابه لای آدم های عجول و بخار کلمات

 

یا من هنوز آدم نشده ام...

 

به هر حال

 

به دلیلی عجیب

 

صندلی رو به رویم خالی ست!

 دعای عشق بخوان



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss